[ تاریخ موسیقی ]

[ تاریخ موسیقی ]

[ تاریخ موسیقی ]

[ تاریخ موسیقی ]

چهار شنبه 06 خرداد 1383

چهار شنبه 06 خرداد 1383

موسیقی جامعه برده داری ، چنانچه بخواهیم از روی تصاویر گروههای موسیقیدانان قضاوت کنیم ، غالبا ً پولیفونیک یا چند صوتی بوده است . چنیدین خواننده و نوازنده ، با هم آغاز می کردند و با آنکه احتمالاً همگی با یک آهنگ و یا نوای سنتی آغاز می کردند ولی هرکدام بسته به نوع صدا یا ساز ، به بدیهه خوانی یا بدیهه نوازی می پرداخته اند . موسیقی متشکل از نواهای پیچیده و در هم آمیخته پدید آمد ، هر چند باز هم بر بدیهه نوازی استوار بود و با موسیقی چند صوتی و بسیار سازمان یافته سده های میانه تفاوت فراوان داشت . در همین جوامع بود که نخستین تلاشها برای به روی کاغذ آوردن موسیقی به عمل آمد . در خط موسیقی هیچ کدام از این فرهنگهای اولیه ، زیر و بمی و فاصلة زمانی با دقت لازم برای هر قطعه موسیقی نشان داده نشده است . خط موسیقی آن روزگار ، گاهی تصویری از حرکات دست و انگشت رهبر گروه  نوازندگان یا خوانندگان بود . یونانیان ، پیشرفته ترین خط موسیقی را بر اساس محل انگشتها به هنگام نواختن هر ساز تدوین کردند. موسیقی در این جامعه ها نیز دقیقاً ریتمیک بود . حرکات پیچیده رقصهای مذهبی را منعکس می کرد ، و در آن نه فقط از انواع گوناگون تنبک و دایره زنگی بلکه از انواع زنگها و زه ها نیز استفاده می شد و نتیجه اش نوعی موسیقی آوازی و ضربی بود . در آفریقا گونه ای از موسیقی ریتمیک به عنوان وسیله ارتباط شکل گرفت که نوایش از مسافات دور شنیده می شد . در این    جامعه های اولیه  ، موسیقی ، شکلی دو گانه به خودش گرفت که در سراسر حیات بعدیش ـ همچنانکه بلا بارتوک Bela Bartok آهنگساز بلغار می گوید ـ ماندگار شده است . ممکن است « زیر نفوذ زبان واقع شود » ، حالتهای درونی بازتابی را پدید آورد ، یا  « زیر نفوذ ریتم واقع شود » و حرکت در جهان خارج را به دنبال آورد . 

دهکده ، دربار ، کلیسا

دهکده  ، دربار ، کلیسا

 

در اروپای سده های میانه ، همانند جامعه برده داری ، بخش عمده تولید ثروت در روی زمین صورت می گرفت . طبقه حاکم متشکل از امپراتور ، پادشاه و اربابان زمیندار ، زمین و القاب خودشان را از عطایای خداوند می دانستند ، و کلیساهای سده های میانه نیز این نظریه را تایید و اجرا می کرد.دهقانان و سرفهای آزاد نیز همانند بردگان ، سخت وابستة خدمت به اربابانشان بودند ؛ فعالیتهایشان از چهارچوب خاصی فراتر نمی رفت و خودشان در معرض فقر ، طاعون و گرسنگی بودند . لیکن برخی از اینان که دلاور و سخت کوش بودند می توانستند راه گریزی پیدا کنند ، از جامعه طرد و راهزن شوند ، یا در شهرکها و شهرهای رشد یابندة آن روزگار به کارگران روزمزد ، صنعتگرد یا بازرگان تبدیل شوند . دهقانان نیز می توانستند دست به شورشهایی بزنند که از لحاظ گستردگی در جامعه برده داری سابقه نداشت . این شورشهای سده های چهاردهم ، پانزدهم و شانزدهم ، نقش بزرگی در فروپاشی فئودالیسم ایفا کرد .

امپراتوری مقدس روم و دستگاه کلیسا ، به گفته تامس هابز Thomas Hobbes « شبح امپراتوری متوفای روم بودند که تاج بر سر نهاده و بر مزار آن نشسته بودند . » از لحاظ نظری ، امپراتور و دستگاه کلیسا به اتکای سلسله مراتبی که از امپراتور تا سرفها و از پاپ تا کشیش محل کشیده شده بود، بر سراسر اروپا حکومت می کردند . در واقع ، مسیحیت در سده های سیزدهم و چهاردهم در اثر مبارزات میان امپراتور و پاپ بر سر قدرتی که هر یک می خواست بر دیگری اعمال کند ، متزلزل شده بود . پاپ ، کاردینالها و اسقفها به نوبه خود زمیندارانی ثروتمند و قدرتمند و اشراف و فرمانروایانی این جهانی بودند .

در سراسر اروپا شهرهایی بازرگانی و صنعتی پدید آمدند که ظاهراً به کلیسا ، امپراتوری و اشرافیت وفادار بودند . جمعیت این شهرها ، یعنی « طبقه متوسط » فئودالیسم ، با سلسله مراتب فئودالی ، در این صنفهای متعلق به حرفه ها و پیشه ها ی گوناگون سازمان یافته بود و در آن کارگران رئیس صنف از کارگران روزمزد و کارگران روزمزد از شاگردهای بالاتر بودند . لیکن این شهرها از ورای دیوارهای محکمشان در برابر امپراتور ، پاپ و اشراف ، با مقامهای دنیوی و آسمانیشان ، می جنگیدند. این شهرها در حکم مراکز کوچک جمهوری بودند . این شهرها در حکم یک مرکز کوچک جمهوری بودند ، برای خودشان شهردار ، بخشدار یا فرماندار انتخاب می کردند ، که در هر کشور نام خاصی به آن داده شده بود . البته دامنة این دموکراسی ناچیز به فقرای شهرها نمی رسید تا چه رسد به دهقانانی که روی زمینهای خارج از محدودة شهرها کار می کردند . لیکن همین مبارزات طبقه متوسط شهرها عامل نیرومندی در فروپاشی فئودالیسم بود و به تشکیل دولتشهرهایی چون جمهوری ونیز و کمون فلورانس انجامید . این شهرها از پیدایش دولتهای ملی مستقل از امپراتور و پاپ پشتیبانی می کردند ، مانند فرانسه ، انگلستان ، و در برابر ادعاهای اشراف داخل قلمرو خویش با هم متحد می شدند .

موسیقی در سده های میانه همچون پوسته ای « جادویی » داشت . در سده چهارم ، آمبروسیوس قدیس St.Ambrose ، اسقف میلان که دست اندر کار جلب مردم به کلیسا شده بود ، سرودهای مذهبی بسیاری بر اساس آهنگهای مردمی تصنیف کرد . هواداران زبان اصیل ، او را متهم کردند که « مردم را با آوازهای جادویی افسون کرده است .  » در سراسر سده های میانه مردم تصور            می کردند  که صدای ناقوس خواصی جادویی دارد و می تواند دیوها و شیطانها را برماند . کیمیاگران از علائم موسیقی به عنوان بخشی از مخلوط عوام فریبانه جادو و آنچه بعدها علم شیمی نامیده شد استفاده می کردند . موسیقی نیز در سده های میانه مبنایی طبقاتی داشت و بازتابی از ترکیب طبقاطی جامعه فئودالی بود . در کنار موسیقی مردمی دهقانان ، موسیقی دربارها و موسیقی رسمی کلیسا و موسیقی رشد یابنده طبقة متوسط شهرها یعنی بورژوازی نیز وجود داشت . هر یک از این ها کمک خاص و مهمی به رشد موسیقی کرد ، اما هر کدام از دیگری سرچشمه می گرفت .

در میان دهقانان ، میراثی از خاطره ها ، اشعار حماسی و افسانه ها وجود داشت که دهان به دهان گشته و به آنان رسیده بود ، و خنیاگران در دربارهای قیبله ای ـ زمانی که پادشاهان پیشاپیش   اعضای قبیله به نبرد می رفتند و تفاوتی بین زندگی ایشان و زندگی کمون نبود ـ خاطره ها ، اشعار و   حماسه ها را به آواز خوانده بود . پاره ای جشنها و مراسم نیز از زندگی قبیله ای به ارث رسیده بود ، مانند به را انداختن کارناوال ، رقصهای بهاری و برداشت محصول ، رقصهای روز اول ماه مه ، جشنهای همسر گزینی و عروسی . برخی از این جشنها و مراسم جذب مسیحیت شد ، مانند جشنهای کریستمس و ایستر .

لیکن این هنر مردمی ، که موسیقی و شعر ، رقص و شکلک سازی را در هم می آمیخت ، فقط از بقایای زندگی قبیله ای نبود . این هنر را دهقانان به عنوان فرهنگ مستقل خودشان و وسیله ای برای مبارزه با نیروهای ستمگر جامعة فئودالی شکل دادند ، همچنانکه بعدها بردگان سیاهپوست در ایالات متحد آمریکا خاطرات فرهنگ آفریقا را به عنوان شکل هایی از ارتباط و مبارزه با بردگی حفظ کردند و معناهایی به آنها دادند که فقط برده ها می توانستند بفمهند . بدینسان بود که هنر اولیه و قبیله ای دستخوش تحول شد ؛ شیوه های زندگی ، خصلت و مبارزات دهقانان سده های میانه را به عنوان مضمون جدید خود برگزید . افسانه های باستانی ، مانند افسانه رابین هود Robin Hood که بیانگر نفرت مردم از دربار و اشراف بود ، « ممنوع » اعلام شد . در نمایش های موسیقی دار مذهبی و ترانه های  عوام و صنعتگران شهری ، مانند سرودهای و نغمه های کریسمس ، نه بر شخصیت مسیح به عنوان پادشاه بلکه بر نماد عامیانة مادر و کودک با حالتی فقیرانه که پادشاهان در برابرشان زانو می زدند ، تاکید شده است . اشعار و بالادهای حاوی علائم رمز گونه اولیه ، به آوازها و ترانه های انقلابی دهقانان راه یافت ، مانند بالادهای عرفانی و فنا ناپذیر « جان بارلیکون » . نوعی از آواز عاشقانه ، همسرگزینی ، لالایی خوانی ، کار در مزارع و کارگاههای ساده نیز شکل گرفت .